سارای من میگه تو مگر این که با کسای دیگه ای ارتباط داشته باشی
وگرنه اینارو نمیشه اصلاح کرد
منم به همین خاطر اومدم اینجا ...
آقای .ب. میره نظرات بی ربط میذاره.... ومن نباید نادرستی ها رو بگم
چون چهار تا شعر مینویسه تو وبلاگش که مال خودشم نیست
و اینکه شاید چهار بار با خانمها.. م. الف. و آلف چتیده فکر میکنن میشناسنش
سارا گفت کارم اشتباه بوده
اما کار اونا هم.....
من خسته شدم از این قضیه ها
میدونم این قضییه هایی که اینا میسازن که خودشونو بزرگ جلوه بدن
همین چیزای عادی که برای من خیلی اتفاق افتاده
و انگار دامون هم نیمخواد من حرفامو بزن
انواع اِرور ها در مقابل من ظاهر میشوند تا من به اینترنت وصل نشوم
پس من با کامپیوتر بیلیارد بازی می کنم
خواهم تو شوی محبوب دلم چون نرگس من دیوانه ی من
رویت رخ من ، سویت ره من.....
هنوز نمیدانم این تو کیست؟! برای من....
شاید هم من بدانم..
امّا او نداند...
وقتی تویی که نمی شناسیشون با هاشون بر خورد میکنی
اولین جمله رو که میگن با خودت میگی عجب آدم با سوادی
ولی متاسفانه اونا فقط همون یه جمله رو میتونستن بگن........
و تو وقتی که با اونا صحبت میکنی و به نقاط و نکات حساس و مهم میرسی..
می بینی هیچی نیستن و فقط به تو گیر میدن و میگن که تو به دیگران گیر میدی....