اون موقع ها چه شوقی داشتیم؟! بریم گواهینامه ی پایه یک بگیریم
کامیون بخریم بریم بیابون...
حسن.ر گفته بود به من بیا بخریم من رفتم دیدم نمیتونم
گفتم نه...
من: واقعا... چه اتفاقاتی ..! اگه شما کامیون میخریدین
الان خیلی چیزا فرق داشت ...
چه حسی...!
وقتی که تنها میمونم و فقط آهنگ گوش میدم
و هیچی نمی خوام ببینم چقد زیباست نگاه کردن به
ویزوالیشن وینمپ یا جت آودیو...
... این چیه که از دهن من بیرون میاد؟
دود.....
خاک سیگار... وقتی دارم میرم اتاق پایین ،
روح پای چپم یه لحظه اومد بیرون من سریع با پای راستم
میگیرمش ...
همش در فکر اینم که این بار آروم باشم
درِ کوچه . جا خاک سیگار پوست نارگیبی رو بر عکس میکنم
دو تا ته سیگار... یکیش هنوز روشنه...
پای راستم سنگین شده
هنوز روح پای چپم تو پای راستمه....
خواب .. کلاس سیگار...
: تا کی کلاس داری؟
-: تا ۶
همه خوابن تو هم بگیر بخواب دیگه..
: خوابم نمیاد اگه دست خودم باشه شبا هم نمیخوابم...
- : مواظب باش بوی دود میاد
:باشه خدافظ خوش بگذره
سلام آقای ش...
اجازه هست ما اینجا وایسیم حاجی؟
انتخاب واحد کردی؟
آره امروز رفتم ...
نیما ص: سلام عماد جون سیگار داری؟
من: نه...
اینا تو جیبشه 4 تا
../
کمیل ک : نکش اینجا تورو خدا
نیما ص : یه پُک بده ما بزنیم..
مهدی س: تو سیگار می کِشی؟
نمیدونم شاید ...
محمد آ : سیگار که می کشی ... تیزی نداری تو جیبت؟
/..//
سیگار... گاهی اوقات حال خوبی به آدم میده ....