حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

تصور کن...!

می دانی چگونه است...؟

نمی دانی که که یک انسان بی دروغ نمی تواند

 

تو جیهات قابل قبول ارایه دهد و خود را نشان دهد

نظرات 2 + ارسال نظر
کشکول دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:21 ق.ظ http://kashkolans.blogsky.com

توهم وهو اوهام ... همه را لای نان شام خوردم از بس گشنه بودم ؟ نه نه ...هوا تاریک بود ..ندیدم چی خوردم ..
ولی پیشه خودمان بماند خوشمزه بود

خدای گونه ای در تبعید... پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:19 ق.ظ http://www.kaveer.Blogsky.com

... و چه حیف که همین دروغ کم کم می شود راه زندگی مان. و کم کم می شود دین مان دنیایمان و همه چیزمان طوری که دیگر از راست تشخیصش نمی توان داد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد