حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

ممنونم آزی گُلبانو... !

 

خیلی... ممنونم که با من هم دردی میکنی..

 

نمی تونم اینارو تو نظرات وبلاگت بنویسم...

 

بدون که الآن دیگه میدونم که برام لا اقل به اندازه ی یه ذرّه هم که باشه

 

نگرانی...!

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:08 ب.ظ http://www.taranombahari.blogfa.com

زیر بارون گریه کردم تا تو اشکمو ببینی .
نگاه اولت بر من اثر کرد
نگاه دومت دیوانه ام کرد
نگاه سومت عاشق ترم کرد
نگاه آخرت خاکسترم کرد
زیبا بود و عالی بود منتظرت هستم موفق باشی
یا حق

الهام / ناشناس سابق سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:52 ب.ظ http://ravayat.blogsky.com

خوبه ادم بدونه یکی نگرانشه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد