حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

... بازهم...

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی.. همت کن...

نظرات 3 + ارسال نظر
کشکول دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:44 ق.ظ http://kashkolans.blogsky.com/

همت
یکی به راست
یکی به چپ
درق درق

جهرم بوی (علی) دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:00 ق.ظ http://jahromboy.blogsky.com

بابا دمتون گرم دیگه به ما سر نمیزنید کمال نامردیه من که میخوام برم سربازی حد اقل یه سر بزنید ببینید من هستم نیستمو باشه ولی ما که شما رو فراموش نکردیم

به هر حال موفق باشید.

عشق شیرین

کاش عشق را پایان نبود

در نهاد من بغیر از عاشقی یادی نبود

کاش خون عاشقان رنگین نبود

قصه های عشق شیرین کم نبود

کاش وقتی میدهد عاشق به معشوقش پیام

در درونش جز نگار روی او مهری نبود

در میانه ما بهانه عشق شیرینست و بس

کاش داستان عشق فرهاد اینچنین شیرین نبود


شهاب جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:06 ب.ظ http://binafasi.blogsky.com

میگن شناخت و دیدنش به این راحتی نیست! و ما بدون شناختش مردگانیم! بیا با هم بگردیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد