در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!
در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!
شب :
روغن... سیگار....
صبح :
هیچی
ظهر: حلوا شکری... آب سرد
یکی صدامو بهم برگردونه!
همه چیز از آنجائی شروع میشود که تمام میشود ....
مدت طولانی است که وبلاگ مینوسم ...چون با این رسانه توانسته ام با فرهیخته ترین و دانا ترین آدمها ارتباط برقرار کنم و خودم باشم ..خود واقعی ...آنچه که میخواهم واقعا باشم ...من ژولیس سزار امپراطور سرزمین آبهای همیشه آبی هستم تا همین امروز در بلاگفا مینوشتم و در آنجا دوستان و همراهان خوبی دارم . امروز خیلی اتفاقی گذرم به این سرزمین افتاد و تصمیم گرفتم بعد از این در این جغرافیا زندگی کنم و نفس بکشم ...مشتاق و ذوق زده ام اینکه در اینجا چه کسانی را خواهم شناخت و دوستان چه کسانی خواهم بود ...بنا براین از شما دعوت میکنم تا به سرزمینم بیائید ...مرا ورق بزنید و اگر مایل بودید نوشته های قبلی ام را در بلاگفا بخوانید ...من نیز بعد از این بارها مهمان شما خواهم بود و با دنیای خوبتان رنگ آسمان دلم را آبی تر خواهم کرد ...
من منتظرم ...چشم به راه شمایم تا با کلمات جادوئی و جملات مواج و دل انگیزتان مرا میزبان چشمها و دل مهربان خود باشید ...همیشه عاشق و دلتان مملو از نگاه معشوق و دستانتان در دستهای گرم عشق باد ...
ژولیس سزار
امپراطور سرزمین آبهای همیشه آبی