حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

من به آزاده هیچی نمیگم...؟

من به آنی هم هیچی نمیگم...

اینا همه به خاطر ترس از تنهاییه

هر چند که میدونم اونا خودشون تنها نیستن و بدون منم  فرقی نمیکنه واسشون

امّامن که تنها هستم بدون اونا...
نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:52 ق.ظ http://asemoonbarooni.blogsky.com

امیر جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:14 ق.ظ http://www.ta-eshgh.blogsky.com

عزیزم،همه در نهایت تنهاییم...

چه با هم و چه بی هم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد