چگونه می تونم ساعت 1 نصف شب که رضا فراسمی
هم مغازه شو میبنده که بره خونه حسادت نکنم
به جوونایی که کثیف ترین کارارو انجام میدن امّا شب با خیال راحت( هر وقت دلشون بخواد)
میرن خونه و هیچکس هیچی بهشون نمیگه ...
چطوری میتونم گریه نکنم وقتی من با سر و وضع یه آدم حسابی
دارم قدم زنان ، یخ می زنم ... و خونه هایی رو میبینم که اهالیشون
با هم نشستن و صدای تلویزین از تو خونه میاد