حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

یه اتفاق کوچیک

اون موقع ها چه شوقی داشتیم؟! بریم گواهینامه ی پایه یک بگیریم

کامیون بخریم بریم بیابون...

حسن.ر گفته بود به من بیا بخریم من رفتم دیدم نمیتونم

گفتم نه...

من: واقعا... چه اتفاقاتی ..! اگه شما کامیون میخریدین

الان خیلی چیزا فرق داشت ...

نظرات 1 + ارسال نظر
علئ و ازاده سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:56 ق.ظ http://aliazi.blogsky.com

ninidoonam:D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد