حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

سلام آقای ش...

 

اجازه هست ما اینجا وایسیم حاجی؟

 

انتخاب واحد کردی؟

 

آره امروز رفتم ...

 

نیما ص: سلام عماد جون سیگار داری؟

 

من: نه...

 

اینا تو جیبشه 4 تا

 

../

 

کمیل ک : نکش اینجا تورو خدا

 

نیما ص : یه پُک بده ما بزنیم..

 

مهدی س: تو سیگار می کِشی؟

 

نمیدونم شاید ...

 

محمد آ : سیگار که می کشی ... تیزی نداری تو جیبت؟

 

/..//

 

سیگار... گاهی اوقات حال خوبی به آدم میده ....

نظرات 1 + ارسال نظر
شادی آرین شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:34 ق.ظ http://backofbeyond.persianblog.com

ای کاش بارانی ببارد...زیبا بود..در پناه مهر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد