من: این ترانهه هستا داریوش میخونه یادم نیست
آخرش میگه که میتونم برای خوبیت واسه سادگیت بمیرم
مثل آخرِ پوست شیره ، اینم مال ایرج جنّتیه؟
پیچک: آره اینم مال ایرج جنتیه .
گُل بارون زده ی من گل یاس نازنینم
میشکنم پژمرده میشم نذار اشکاتو ببینم
...
/پسرک اومد فنجونای مارو بر داشت به پیچک میگم این یعنی اینکه بریم
پسر میگه نه بابا وایسین .....
( تُرنج داغ )