در کشویی آلومینیومی رو باز میکنم
هنوز خوابم نمیاد صورتمو آب زدم
تو حیاط قدم میزنم
درخت گیلاس ، درخت نارنگی، و درخت توت که چتری شده رو یه قست حیاط
به لونه ی پرنده ها رسیدم صدای یه جیر جیرک از دور میاد
دوباره همون مسیر و بر میگردم
تو تاریکی شب حتی ماهیهای توی حوض هم
از این که پای من از بالای سرشون رد بشه نمیترسن
از پله ها بالا میام درو باز میکنم گرما و بوی سیگار.
سلام . قشنگ و زیبا نوشته بودی ولی خط آخر رو دوست نداشتم. بوی سیگار
موفق و خوش باشی
کاش هیچ موقع اون در رو باز نمیکردی...
دوست دارم بدونم وقتی توی حیاط قدم میزدی از روی حوض میپردی به چی فکر میکردی تو هم مثل من....