حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

من ، ناهار درست میکنم و تو قدم میزنی

 

من، ناهار درست میکنم و تو قدم میزنی و ایراد میگیری

 

و چپ چپ نگاه میکنی...

 

من سفره رو می چینم و تو گیر میدی...

 

./

 

من ناهار را آماده میکنم و تو درخت بی آزاری را میکنی.

 

من با ناراحتی و خستگی ناهار میخورم و تو همچنان...

 

صدایی میشنوم از کنار دیوار

 

من گچ و خاک کنده شده از دیوار را جمع میکنم و تو ناهار میخوری

 

من اگر هم که مثبت نیستم ...کار منفی.. بلد نیستم
نظرات 1 + ارسال نظر
k پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:58 ق.ظ http://emilia.blogs.no

piruz bashi be man ham sar bezan

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد